فواد و الهام

همسر عزیزم الهام

فواد و الهام

همسر عزیزم الهام

روز نو


با سلام به شما
خیلی وقته که فرصت نکردم چیزی بنویسم آخه به سلامتی در کشتیرانی کار می کنم و مسئول واحد کامپیوتر شرکت هستم .
این هم تقدیم به شماها عزیزان

کاش در دهکده عشق فراوانی بود

تویه بازار صداقت کمی ارزانی بود 


کاش اگر گاه کمی لطف بهم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

کاش به حرمت دلهای مسافر هرشب
روی شفافترین خاطره مهمانی بود

کاش دریا کمی از درد خودش کم میکرد
قرض میداد به ما هر چه پریشانی بود

کاش به تشنگیه پونه که پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهام است
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود

چقدَر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاش اسم همه دخترکان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

کاش دنیای دلما شبی از این شبها
غرق هر چیز که میخواهی و میدانی بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم جون سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:56 ق.ظ

سلام
امیدوارم خوب باشی وبلاگ قشنگی داری بیشتر بنویس خوشحال می شویم عکس های جالبی داری.
متشکررررررررررررررررررررررررررررررررررررم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد