فواد و الهام

همسر عزیزم الهام

فواد و الهام

همسر عزیزم الهام

خاطره

به نام خالق الهام


          خـدایـا میـتـوان تـرک جــان کـــرد        

   ولی نمیشود ترکه یاره مهربان کرد

    مـن ایـنجا دلــبر اینجا من مسـافر 

    سـفر بـی دلـبرم کی مـیـتـوان کـرد

 


حیف فرهاد که با اینهمه شیرینکاری

شد بخواب عدم از تلخی افسانه عشق




رفتی نموندی بی وفا             انگار اثر نداشت دعا

قلب منو شکستی و              غصه نخور فدای سرت

گفتی که چاره سفره              گفتی دعا بی اثره

نگاهم هر روز به دره            غصه نخور فدای سرت

فدای سرت اگه من خیلی تنهام

فدای سرت اگه گریونه چشمام

فدای سرت اگه دلمو شکستی

میگن عاشق یکی دیگه هستی

دلت دیگه از شیشه نیست              چشات مثله همیشه نیست

گلان نمی ریزی به پام           دیگه نمی میری برام

آغوش تو برای من           انگار دیگه جا نداره

دوستم نداری میدونم               این دیگه اما نداره

فدای سرت اگه من خیلی تنهام

فدای سرت اگه گریونه چشمام

فدای سرت اگه دلمو شکستی

میگن عاشق یکی دیگه هستی

دوستان عشق مقدسه مواظبش باشین




همیشه تو صدات یه غمه کهنه بود که انگاری یه عمر توی دل نازت لونه کرده بود و من خوب می‌فهمیدم اما همیشه ازم مثله یه غریبه تنها پنهون می‌کردی و اون همه غصه رو می‌ریختی تو دلت .

یادته هر شب بهت می‌گفتم هنوز باورم نمی‌شه تو رو سر راه تقدیرم پیدا کردم ،‌ یادته بهت می‌گفتم که انگاری تو خواب دارم می‌بینم که یه فرشته خوشگلی  سر راه تقدیر یه پسره تنها و آس و پاس پیدا شده . یادته بهت می‌گفتم لیاقت عشق زیبایی مثله تو رو ندارم ، یادته بهت می‌گفتم واسم زیادی . اما حتی یک بار هم شجاعت این رو نداشتم که به ذهنم خطور بکنه که یه روز تنهام می‌ذاری ،‌ حتی یه بار هم نشد که فکر کنم بدونت شبهام رو بیدار می‌مونم ، حتی یه بار هم باورم نشد که بدونت بمونم و هنوز هم بعد از این همه شب و روز باورم نمیشه و احساس می‌کنم که یه کابوسه که آخرش باید تموم بشه ولی انگاری این کابوس بدون تو بودن داره ذره ذره آبم می‌کنه .





 

آخرش رفتی و گفتی که می‌خوام بی‌تو بمونم

آخرش رفتی و تنها میون غمهام گذاشتی

رفتی و داغ دلت رو توی این دل جا گذاشتی

رفتی و حسرت دیدن رو توی چشام گذاشتی

باورم نمیشه هرگز بدون تو من بمونم

باورم نمیشه هرگز داغ عشقت رو ببینم

تو که رفتی واسه من دیگه هیچ عشقی نمونده

تو که رفتی واسه من دنیا هیچ رنگی نداره

من میخوام بی تو بمیرم قصه رفتن بخونم

من میخوام بی تو بمیرم تنهای تنها بمونم

کاشکی که لحظه آخر نور چشماتو ببینم

بزنم زل توی چشمات بگم که عاشقت هستم

کاشکی که لحظه مردن نور الهام رو ببینم

بگیرم تو رو تو آغوش بگم که دیوونت هستم






دنیا که اینجوری نمی‌ مونه همیشه

یه روزی میای میگم نمیخوام و نمیشه

خیال نکن همیشه دلم برات می‌میره

یه روزی برمیگردی که دیگه خیلی دیره

 یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم

 هزار هزار بهونه از اون نگات گرفتم

 این روزا رو یادت باشه یه وقت نگی نگفتی

اون روزا دور نیست که به یاد من دوباره نیفتی

یه وقتی برمی‌گردی که فایده‌ای نداره

هر چی سرم آوردی دنیا سرت میاره



اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش             

اگه تویی اون که فقط دلم میخواد منو ببخش

منو ببخش اگه شبا ستاره ها رو میشمرم

منو ببخش اگه بهت خیلی میگم دوست دارم

منو ببخش اگه برات سبد سبد گل میچینم

منو ببخش اگه شبها فقط تو رو خواب میبینم




لحظه خداحافظی به سینه ام فشردمت      اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت

دل من راضی نبود به این جدایی نازنین       عزیزم منو ببخش اگه یه وقت آزردمت

گفتی به من غصه نخور میرم و برمیگردم     همسفر پرستوها میشم و برمیگردم

گفتی تو هم مثله خودم غمگینی از جدایی      گفتی تا چشم هم بزنی میرم و برمیگردم

عزیزم رفته سفر کی برمیگردی      چشمونم مونده به در کی برمیگردی

رفتی و رفت از چشام نوره دو دیده       دیده عالم بیخیر کی برمیگردی

غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم      پنجره امیدمو هنوز به روم نبستم

پرنده های عاشق به خونشون رسیدن       اما چرا عزیز دل هرگز تو رو ندیدم





بی تو

روزی کـه دلـم پیش دلت بود گرو
دستان مـرا سخت فشردی کـه نرو
روزی که دلت به دیگری مایل شد
کـفـشـان مـرا جفت نمودی که برو





برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر






کم کمک وقت خداحافطی ما از راه رسیده

 هوای تازه ی تنها یی ها از راه رسیده

بغلم کن آخرین بار

وقت رفتن رسیده

یک کمی خنده واسه روزای بارونی دارم

که می خوام توی جیبم نزدیک قلبم بذارم

یه بغل خاطره از تو توی کوله بارمه

یک کمی اشک و گلایه لای دستمال پیچیدم

وقتی دلم  تنگ تو شد

غم تو  توشه ی راهمه





جلوی من قدم بر ندار، شاید نتونم دنبالت بیام. پشت سرم راه نرو،
 
شاید نتونم رهرو خوبی باشم. کنارم راه بیا و دوستم باش



                            دل من

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنهء کفش فرارو ور کشید

آستین همت رو بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوٌا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد

نامهء فرداها رو تا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی

آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت

خودش قفلی رو قفلا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد

نامهء فرداها رو تا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت

به سرش هوای حوا زد و رفت








مرا یکدم دل از خوبان جدا نیست

ولی صد حیف در خوبان وفا نیست

به خوبان دل سپردن کار سهل است

ز خوبان دل بریدن کار ما نیست




زندگی را دوست دارم نه در قفس

بوسه را دوست دارم نه در  هوس

تو  را دوسـت دارم تا آخرین  نفس